هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی
هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی

نقیضه ای تضمینی بر غزل علیرضا صبای تبریزی

(به‌جــز بیگانـگــی‌ها نـیـسـت اوج آشنایی‌ها)
رسد بر عرش اعلا یک نفر هم چون "رسایی‌ها"
اگر یک شب شدی آنی وکیلی در فلان مجلس
(مواظب بـاش تاریکی‌ست بعـد از روشنایی‌ها)
(وفا کـم کن که می‌ترسم جفای بیشتر بینی)
از این دلواپسی ها و از این واپسگرایی‌ها
  که دلواپس دمادم در عذاب خود دل آشوب ست
(من این را کرده‌ام تحقیـق عمـری از جدایی‌ها)
(صفا پنداشتـم از سادگی‌ها صحبت عشقش)
نفهمیدم که طاووسی کند با خودستایی‌ها
دم از آب و نِت و نان و خدا پیغمبر او می‌زد
(نـدیــدم پشـت آیـیـنــه سـراب بی‌صفایی‌ها)
(خیالـی بـود یـا خوابـی دروغـی بـود یـا دردی)
شکستن ها و گفتن ها و راحت ماورایی ها
به میدان جنگ کردن ها، به بسترها غنودن ها
(شب و افسانه‌گویی‌ها تب و هذیان‌سرایی‌ها)
(تـو بـا لبخنـدها رفتـی و من از اشک‌ها دیـدم)
ندارد دولت تدبیر، اُمّید از "بقایی‌ها"
"سلحشوران" چو "چرخنده" چو اهل "ده نمک" هستند
(کـه پشت‌ صحنه‌ها دارنـد فیلـم سینمایی‌ها)
(زمینــی‌ها نمی‌فهمنـــد فریـــاد سکوتـــم را)
به غیر از آن که او باشد زبانش خودکفایی‌ها
دورُم رُم رُم، تَتَق تَق تَق، تَتَق تَق تَق، دورُم رُم رُم
(مگر روزی کنـــد معـنـــا پیامـــی از فضایی‌ها)
("صبـا" در شیـون هستـی صداها گم شوند اما)
نشسته "هاله نور"ی به قطب استوایی‌ها
و دلسوازنه می بیند، نمی گوید که می داند
(نـوایـــی جـــاودان دارد صــدای بی‌صدایی‌ها)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد