هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی
هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی

رکود

گفت کشور باز رد شد از رکود

او نگفت این راز رد شد از رکود

این کلنگی خانه در نُه ماه و نیم

گشته شد نوساز رد شد از رکود

این رکودِ گفته چون کابوس بود

مثل خواب ناز رد شد از رکود

زندگی مانند نان، یارانه­ ای است

نانِ هر خَبّاز رد شد از رکود

 

 گرچه نفت از سفره­ ها پر زد ولی

جای آن با گاز رد شد از رکود

با صلاحیت شود هرکس کسی

گرچه این احراز رد شد از رکود

تا شنیدم من که آن مرد لعین

شیخک زن باز رد شد از رکود

گرچه گاو مش حسن دائم چرید

در چرا یک غاز رد شد از رکود

واردات خودرو تا ممنوع شد

بنز او پرگاز رد شد از رکود

با هواپیمای روسی مثل باد

پر زد و پرواز رد شد از رکود

من خودم دیدم که در هنگام شانس

عاقبت شهباز رد شد از رکود  

شاه شاید مات شد در روزگار

تا که یک سرباز رد شد از رکود

عده ­ای خوردند و غافل مانده­ اند

جان یک جانباز رد شد از رکود

شعر طولانی خود کوته بکن

شعرت از ایجاز رد شد از رکود

گر پیمبر دست او نورانی است

نامت از اعجاز رد شد از رکود

لج نکن ای "هاله نور" لجوج  

شعر تو لجباز رد شد از رکود

چون مشخص می­شود پایان شعر

شعرت از آغاز رد شد از رکود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد