هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی
هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی

مشکل (نقیضه ای تضمینی بر غزل بهرام مژده ای)

(تنگ دستی بعد چندی بی نیازی مشکل است)

بر شپش در جیب خود این خانه سازی مشکل است

خانه ای داری کلنگی، بافتش فرسوده است

(خانه را ویران کنی از نو بسازی مشکل است)   

(اینکه عمری بخت یارت بود و می بردی فقط)

پشت وانت با مسافر هِی بگازی مشکل است

چند سالی ماجراها جمله بر وفق مراد

(لحظه ای دار و ندارت را ببازی مشکل است)

(مثل یک آتشفشان در سینه ات غم داری و)

اقدس و سیما، پریوش خاله نازی مشکل است

آن قدر خالی تو بستی با صداهایی بلند

(در سکوتی تلخ وقتی می گدازی مشکل است)

(زندگی هربار سازش [تا] مخالف می شود)

بدتر از آن گر شوی تو چون گرازی مشکل است

"مژده ای" آمد "همایون" می شود آواز "شور"  

(می نشینی گوشه ای غم می نوازی مشکل است)

(بعد هر پستی، بلندی؛ بعد پیروزی، شکست)

تاج بر سر مثل یک "ناصر حجازی" مشکل است

"هاله ی نور"ی نبینی مثل آن شخص شخیص

(خوار باشی بعد عمری سرفرازی مشکل است)

نظرات 1 + ارسال نظر
بهرام مژدهی سه‌شنبه 13 آبان 1393 ساعت 13:10 http://bmozhdehipersianblog.ir

سلام و درود بسیار زیبا

سلام و درود و سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد