هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی
هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی

مرد دوزخی

عاقا اینها رفتند ولی هنوز گندکاریهاشون رو میشه... اعصاب مصاب مارو خورد میکنن جان تو


"دزدیده چون جان" می­رود اندر میان پیرهن

آن دوزخی مردی که او آتش بر این کرباس زد

تا از جهنم آمد و آرامش ما را که دید

حرف از عبور کشور از این دوره حساس زد  

ادامه مطلب ...

شیب ملایم

دارم سخنی الان با شیب ملایم

بشنو سخنم جانان با شیب ملایم

هرکس که دهان بسته از ترس و غمش شاید

چون پسته شود خندان با شیب ملایم

آن روز که از دولت دستور جدید آید

دنیا بشود بستان با شیب ملایم

این حرف دروغی را ناگفته پشیمانم

اعوذ من الشیطان با شیب ملایم

هر چیز، گران گردد در دولت بازاری

هرگز نشود ارزان با شیب ملایم

ای عاقل فرزانه دانی که تورم چیست؟

صدگان بشود دهگان با شیب ملایم

آثار تورم را بشنو تو ز "نن جونم"

تا علم کند بنیان با شیب ملایم

بنزین بشود سهمی، آن بنز و فیاتم کو؟

ای داد از این پیکان با شیب ملایم

بازار سهام ما دارد به کمر جنبش

زیرا که بود لرزان با شیب ملایم

من نیز چو این یارو دنبال خری هستم

اندازه ی این پالان با شیب ملایم

مفعولُ مفاعیُلن هی زور زدم تا شد

آن فیل در این فنجان با شیب ملایم

صد شکر خدا را تا از کف نرود بیرون

از کف ببرد کفران با شیب ملایم

یک لقمه ی نان دارم لیکن نه سرانجامی

علافم و سرگردان با شیب ملایم

من سوخته از جانم می دانی و می دانم

از ران شده ام بریان با شیب ملایم

من "هاله نور"انی از من تو چه می دانی؟

از عقل پر از نقصان با شیب ملایم

زیرا که ندارم یک دفترچه ی درمانی

تا خویش کنم درمان با شیب ملایم