هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی
هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی

هیجان

 امروز ندانم که چرا پر هیجانم
خندانم و گریانم و حالا نگرانم
گه زیر و گهی رو و گهی پشت و گهی نیز
از سمت جلو یکسره من در نوسانم
 



خورشید به ما گرمی بی حد برساند
زین روی چنین گشته عیان من یرقانم
از دود چه نالم که چو سیگار و حشیشم
از شیشه چه گویم که زنم در شریانم
گه سیل خروشانم و گه تندر و توفان
گه کوه جهنم که مذاب و فورانم
گویا که فشارم زده بالا و ندانم
معکوس شده خط اریب ضربانم
زانوی من از پیچ چنان گشته پر از درد
انگار همین درد سبب شد سرطانم
گه شیرم و از چربی یک پالم شدم چرب
گه شیر خراب وطنی من "اخوان"م
در دولت تدبیر که امید فشانم
در مجلس شورا که ز حزب خفقانم
از پرسپولیس و مس و فولاد و سپاهان
من پیرو یک تیم "خفن" چون ملوانم
هر چند شکم را برسم؛ سیر نگردم
افطار، محرم و سحر چون رمضانم
گه مرغ کبابم و گهی تنگ شرابم
گه آش، به پشتِ سر و پا در غلیانم
هنگام سفر شد، شده ام جابِرِ وسواس
تا جمع شود بار سفر در چمدانم
طیاره ی ایران صد و چل کرده سقوط و
هرگز که نمیرم چو بر او چون خلبانم
اما چه کنم زنده ام و باز به پیکان
از بخت مسافرکشی ام در جریانم
گر "هاله نور"ی به تو دیدم متوهم
گر خویش همان هاله بخوانم هذیانم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد