هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی
هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی

یادگاری

آن زمان خود چه روزگاری بود
اتفاقات چون قطاری بود
یاد دارم ز عهد اصلاحات
باغ گل، نغمه ای، هَزاری بود
پول ما ارزشی جهانی داشت
آرزو جیب را هِزاری بود
عسلویه به خارجی آزاد
پیش هر فاز مستشاری بود
مجلسش مجلسی ز اصلاحات
گاه گاهی ز او فشاری بود
روزنامه های آن دوران
خود کثیرال چه...؟ انتشاری بود
آن زمان جان من به یک آهنگ،
آلبومش ز "افتخاری" بود
*************
اتفاقات پشت هم افتاد
علتش از فریبکاری بود
این که من از فریب می گویم
حرف من نیست آشکاری بود
آن زمان مردی آمد از دوزخ
شغل قبلش به شهرداری بود
اهل سمنان و آن حوالی بود
او دقیقاً که گرمساری بود
آن همه او ز "پولی نفتی" گفت...
"پول نفتی" چه خوش شعاری بود
رسم و رفتار او زمستانی
گر چه بر لب پر از "بهاری" بود
بس که آگاه بود از اوضاع
در محلّش که "ترّه باری" بود
کار او نفرت افکنی بود و
کارهایی که انزجاری بود
بس که "تکرار" می نمود از خود
متخصص به هر مجاری بود
چون که او "پاستور" ز خود می دید
اوره دادش که انحصاری بود
*************
پس از آن هشت سال آن گونه
حق ِ مردم که انتظاری بود
لاکن از دست های در پرده
سوی مردم چه احتضاری بود
"داعشی" در مسیر تهران شد
حمله هایش که انتحاری بود
در نماز سه شنبه یک مفتی
"عامل انتقال هاری بود"
از وکیلان مال مردم خوار
بهر مردم فقط که خواری بود
مجلس از اکثریت افتاده
جبهه هایی به پایداری بود
دو نفرشان که شیخ و سردارند
و یکی شان خبرنگاری بود
قهرمانانه نرمشی دیدند
کار آن ها فقط هواری بود
بهر ماموریت ز جنسیت
"به جهنم" که شوره زاری بود
عاقبت می کنند تصویبش
"طرح تفکیک" را که جاری بود
کار مردان هم که بچه بازی شد
و زنان هم که بچه داری بود
"هاله نور" از قضا انگار
در سرش فکر پربخاری بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد