سفیر مرگ دیدم تا هواپیمای روسی
هر از گاهی هواپیما سقوطی می کند، هی...
در این ره می شود همپا هواپیمای روسی
اگر در این میان آتش شد و چندی بمردند
مقصر گشته استثنا هواپیمای روسی
در این کشور چنان ملت غنی از پول نفتند
که گیرند از سر اغنا هواپیمای روسی
یکی را اختلاس ِ آن چنانی کرده اعیان
که اکنون می کند اعطا هواپیمای روسی
یکی دیگر ز رانت و رانت خواری ها در این مُلک
جواز وارداتش با هواپیمای روسی
اگر روزی به "مهرآباد" رفتی بهر پرواز
کنی مهمان مرا حلوا هواپیمای روسی
الان در آسمان من"هاله نور"ی بدیدم
عیان شد می رود بالا هواپیمای روسی
فرارم بر قرارِ این چنینی گشته ارجح
رسید از آسمان حالا هواپیمای روسی