هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی
هاله نور

هاله نور

شعر طنز و شاید هم جدی

خیانت در امانت

 ای وای که شیخ در امانت

چندیست کرده او خیانت

_____________________

تو قول بهار داده بودی
دیدم همه کنون خزانت
دیروز چرا به ما نگفتی؟
فلفل زده ای تو بر زبانت!
پیکان مرا چرا گرفتی؟
تا طاق زنی تو با ژیانت؟
آخوند برو بشین به منبر
دلّال شدی به هر مکانت
اکنون اگر که ما بگوییم
ترتیب دهند آن خرانت
بزمی که خودت نیازمندی
از سود نزول یا کلانت
یا سوی اوین بری تماماً
آن چیز کنی که در توانت
تا دست همه کنی تو کوته
پیچی و کنی تو در قپانت
ساپورت زنان به زور گیری
تقدیم کنی به بانوانت
تو قلب همه به خون بکردی
هر قطره ی آن به استکانت
دشنام تو را نمی دهم من
زیرا که رسیده رایگانت
هر چند که فحش لایق توست
اما کَمَکَش بود گرانت
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد